طاها

طاها جان تا این لحظه 10 سال و 7 ماه و 8 روز سن دارد

کی میدونه اولین سرمای عمرشو چه موقعی خورده شاید کاملا بی اهمیت باشه ولی من میدونم

 

شنبه بیست و پنجم آبان ماه نود و دو ...

پنجاه و پنجمین روز از تولدم به این دنیا ...

خیلی بی حال بودم ... تو این سن بی حس و کسل بودن و سخت نفس کشیدن واسه اینکه دماغ گرفته، درد خیلی بدیه ...

اینقدر شبا داد می زدم که دیگه خواب واسه بابا جوون و به خصوص مامان جونی نذاشتم ... ولی اونا با عشق ازم پذیرایی می کردن تا اونجایی که مامان جوونی زنگ میذاشت که یک ثانیه داروهام عقب جلو نیفته ...

این عکسم بابا جوون بعد مدتها گریه کردنم و خوابیدنم ازم گرفته ...

طاها

بالاخره این اولین تجربه و دردی بود که غیر طبیعی بود واسه من ... چون درد های دیگه مثل شکم درد و یا اون کوچولو زردی رو اکثر نی نی ها داشتن ...

اونی که مهمه و من نگفتم اینه که اگه جی جی های مامانی نبود من تب می کردم و این خطرناکتر بود ... جی جی خوردن خیلی میتونه جلوی تب رو بگیره ... از مامان جوون واسه این زحماتش تشکر می کنم و اینم مطمئن هستم اگه بابا هم می تونست جی جی بده حتما با تمام وجودش بهم جی جی می داد چون میدونم تمام دنیاشم !!!

پی نوشت:بابا جون


تاریخ : 17 دی 1392 - 00:36 | توسط : مامان طاها جون | بازدید : 2662 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

  • عزیزم اولا زمینی شدنت مبارک گلم بعد هم عشق مادری و پدری یعنی همین یعنی از خودت بگذری برای عزیزترین موجود دنیات
    انشاءالله همیشه سالم باشی گلم

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام